شاخه های درخت: از خار و خاشاک و شاخ و بال بیشه که در آن حوالی بود دسته هاء فراوان بتعاون دستها فراهم آوردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 204 خطی و ص 250 چ سنگی) ، کنایه از فروع و حواشی مطلب. - شاخ و بال قصه را زدن، فروع و حواشی آن را حذف کردن
شاخه های درخت: از خار و خاشاک و شاخ و بال بیشه که در آن حوالی بود دسته هاء فراوان بتعاون دستها فراهم آوردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 204 خطی و ص 250 چ سنگی) ، کنایه از فروع و حواشی مطلب. - شاخ و بال قصه را زدن، فروع و حواشی آن را حذف کردن
جزئیات و فروعات. (فرهنگ نظام). کنایه از طول و عرض در حرف و حکایت. (آنندراج). و آرایش های فضول و غیر ضرور. - شاخ و برگ دادن بحکایتی و قصه ای و واقعه ای، با اغراق و مبالغه آن را بیان کردن. بیش یا بهتر یا بدتر از آنچه هست نمودن آن. رجوع به شاخ و برگ ساختن شود. - شاخ و برگ ساختن، شاخ و برگ دادن: بود مجنون ریشه ای از نخل صحرای جنون عاقلان بر قصۀ او شاخ و برگی ساختند. میرمعصوم کاشی (از آنندراج)
جزئیات و فروعات. (فرهنگ نظام). کنایه از طول و عرض در حرف و حکایت. (آنندراج). و آرایش های فضول و غیر ضرور. - شاخ و برگ دادن بحکایتی و قصه ای و واقعه ای، با اغراق و مبالغه آن را بیان کردن. بیش یا بهتر یا بدتر از آنچه هست نمودن آن. رجوع به شاخ و برگ ساختن شود. - شاخ و برگ ساختن، شاخ و برگ دادن: بود مجنون ریشه ای از نخل صحرای جنون عاقلان بر قصۀ او شاخ و برگی ساختند. میرمعصوم کاشی (از آنندراج)